مسیح هم که باشی نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی
انچه در دستت بود امانتی پنهان بود حراج شد
انچه نباید بگویی گفته شد
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند
حرف، حرف ویران کردن دل است
نه دیواری خراب کنی از نو بسازی
دلی که ویران کردی قصری بود که خود ساکن آن بودی"
راستی حالا که خود را بی خانه کردی
با آوارگیت چه میکنی؟
شاید به خرابه های جا مانده از دیگران پناه میبری...
پ.ن: آخر متنش دلمو خون کرد! من دلم نمیخاد روی خرابه های دیگران پناه ببرم. من روی خرابه های دل خودمون پناه میبرم.
153...برچسب : نویسنده : af1396 بازدید : 124